ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ویانا و ایلیا

نی نی شگفت انگیز من

ببینید دختر کوچولوی مامان به همراه داداشش با چه اعتماد به نفسی ضرب میزنه اونهایی که اهلش هستند از این هماهنگی لذت ببرند....... ...
27 تير 1390

ولادت حضرت قائم امام زمان(عج)

فردا نیمه شعبان ولادت امام زمان (عج) است ویانا جان این عید برشما و داداش و همه کوچولوهای ناز مبارک باد دختر کوچولوی مامان جدیدآ یاد گرفته در گوشی صحبت کنه وقتی بهش میگی گوشت را بیار یه چیزی بگم به یه حالت قشنگی گوشش را می آره جلو بعدم یه خنده ملیح میکنه دیروز هم یاد گرفته بود مثل مامانش که یه وقتهایی الکی از دست ویانا گریه میکنه ویانا هم دستهاش رو بذاره رو صورتش و الکی گریه کنه ......              قر کردن هم یاد گرفته وقتی ناراحت میشه سرش را میذاره زمین و مثلا قر کرده وقتی هم خودش را تو آینه نگاه میکنه کیف میکنه با اون گل سرش دوست دارن با برادرش بش...
25 تير 1390

ولادت حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس (ع)

ویانا جان دیروز روز ولادت حضرت امام حسین(ع) بود عزیزم ما به نیت آقا امام حسین اسمی که در گوش برادرت صدا کردیم حسین است امیدوارم خود امام حسین نگهدار دوقلوهای من باشد امروز هم ولادت حضرت ابوالفضل العباس است امیدوارم همانطوری که این دو عزیز شماها را به ما دادند خودشان هم به شماها سلامتی و عمر با عزت همراه با موفقیت دهند عیدتان مبارک  ...
15 تير 1390

اولین خاطره حاملگی

ویانای مامان وقتی من متوجه شدم دوقلو باردار هستم خیلی خوشحال شدم در سونوگرافی دوم جنسیت شماها معلوم میشد که من و بابا و مامانی رفتیم برای سونوگرافی بیمارستان مهر من آن موقع شماها را تقریبا سه ماهه باردار بودم بعد از آنهمه انتظار نوبت ما شد بریم داخل پیش خانم دکتر الماسیان(خواهر خانم دکتر اقصی بود) دل تو دلمان نبود وقتی خانم دکتر شروع کرد گفت اولیش پسره نمی دونید ما چقدر ذوق کردیم و گریه می کردیم مامانی همش اشک می ریخت و دعا میکرد و بابا وحید در حالی که فیلمبرداری می کرد ذوقش را هم نشان می داد و می گفت دومی هم خدا کنه دختر باشه خودم هم دل تو دلم نبود که دومی دختر باشه ولی باز هم می گفتم هرچی هست سالم باشه همان موقع خانم دک...
7 تير 1390

استخر رفتن ویانا

ویانا و ایلیا برای اولین بار استخر را تجربه کردند ویانا جان دیروز ما به اصرار خاله مونا که می گفت همه با هم استخر بریم شما دوقلوها را هم بردیم یعنی من و خاله مونا و خاله زهرا و دخترش و دوقلوهای مامان به استخر پارک آبی اکباتان رفتیم و قیافی شما و داداش با اون مایوها و جلیغه های شنای خوشگلتون که مامانی سر سیسمونی براتون گرفته بود دیدن داشت خیلی بهتون می اومد فقط چون نمی گذاشتن عکس بگیریم نمیشه قیافه های خوشگلتون را نشون بدم دختر و پسر تقریبآ یکسال و پنج ماهه من برای اولین بار استخر رفتند و چقدر خوشحال شدند ویانا همش دوست داشتی بری تو آب شنا کنی بعد یه خورده که مامانی می بردت تو آب سردت می شد دوباره می اومدی ...
5 تير 1390

تشکر از بابا

باباجونم من و ایلیا و مامی هم از شما متشکریم دوست داریم یک عالمهههههههههههههههه ...
29 خرداد 1390

شش ماهگی ویانا

ویانا برای اولین بار در شش ماهگی شروع به خوردن غذا کرد در همین سن بود که کاملا خودش می نشست با فرنی و آب ماهیچه و مرغ غذاهاش شروع شد کم کم سوپ و حلیم و پلو و ماکارونی و ....  به غذاهاش اضافه شد البته بی نمک و بدون ادویه و تا آنجایی که امکان داشت کم شیرین  ولی با کره و روغن زیتون همه این غذا ها رو مامانی فرشته خیلی خوشمزه برای ویانا درست می کرد چون همیشه کمک مامان ملیکا بود در واقع زحمت اصلی به دوش مامانی فرشته بود بین 5 ماهگی و 6 ماهگی بود که برای اولین بار ویانا دندانش در آمد روزهای اولی که ویانا شروع به خوردن غذا کرد روزهای اولی که ویانا و ایلیا نشستن را یاد گرفتن وقتی ویانا و ایلیا ...
28 ارديبهشت 1390
1